هوا پسناجوانمردانه سرداست اینجا شاهرود ..........موقعیت کنونیم پاس 2 اسایشگاه
ساعت 15 . 01 بامداد دوباره صدای تلق تلق پوتین هایم در کف اسایشگاه میاید درست
مثل تیک تاک ساعت روی دیوار دوباره هجومی از افکار به سراغم می اید و مرا درگیر
خود می کند دلگیری از عشقم بخاطر زیاد نبودن در کنار هم در مرخصی قبلیم بعد 120
روز و امشب برای بخشیدنش به کنار پنجره اسایشگاه رفته ام مطمنا تا حالا این نوع بخشیدن
رو ندیده ایدخودمم اولین بار یک نفر رو اینجوری می بخشم البته او یک نفر نیست برای من
بلکه یک دنیاست داشتم می گفتم به کنار پنجره اسایشگاه پناه برده ام که عشقم رو ببخشم بر
روی پجره با دهانم پشت سر هم ها ها ها می کنم از شدت سرما زیاد شیشه پنجره ای که
روبرویشدرخت کاجی است رو بخار می گیرد و درخت کاج کم کم از پر شدن
پیکسل های بخاری از دید چشمانم مخفی می شود و من بر روی شیشه خوش خط
و خوانا می نویسم وحیده و علامت V که بر رویهمه ی وسایلم هست که نشانگر
اول اسم اوست رو می نویسم دقایقی به اسم او خیره می شوم و خاطرات خوش گذشته
پیش چشمانم می اید دوباره دلتنگش می شوم و اورا هم این بار می بخشم
اسمش را از روی شیشه پاک می کنم چون نمی خواهم حتی اسمش رو غریبه ای
ببیند پنجره دوباره به حالت عادیش بر می گردد و درخت کاج نمایان می شود هوا
ناجوان مردانه سرد است میروم چایی می خورم و بعد پاس نگهبانیم
رو تحویل نگهبان بعدی بدهم
یه جوری دلم تنگ می شه برات
محاله بتونی تصور کنی
محاله بتونی حتی خودت
جای خالیتو تو دلم پر کنی
نظرات شما عزیزان:
http://mosbataye-bahejab.loxblog.com/

.gif)
پاسخ:سلام ممنونم چشماتون زیباست که زیبا می بینه از بازدیدتون ممنونم شاد و موید باشید
برچسبها: